قصه گو - 313 غنچه نشکفته
:: کل بازدیدها
:: :: بازدید امروز
:: :: بازدید دیروز
::
:: اوقات شرعی ::
:: درباره من :: :: لینک به وبلاگ ::
:: لینک دوستان من ::
:: موسیقی وبلاگ :: :: اشتراک ::
:: جستجوی مطالب ::
|
به نام منجی عالم امروز میخواهم براتون قصه بگم قصه مردی منتظر ...مردی که هزاران ساله منتظر313نفریاره بااینکه ازهرکسی بپرسی میگوید من یکی ازیارانشم ولی هنوزان مرد313نفریارواقعی ندارد مردی که باامدنش تمام دنیا ازظلم وستم رهایی میابند مردی که باامدنش دنیا گلستان میشود مردی ازجنس نور مردی ازجنس عدالت مردی ازجنس مهربانی مردی ازجنس معرفت همه ماخیلی دلمان میخواهد بییاید ولی نمیدانیم که اوهست ولی یارانش غایبند مثال گلی که سالهادرانتظاراب است مثال درختی بی شاخ وبرگ مثال درخت گلی میماند که غنچه هایش گل نمیشوند مثال مادرش فاطمه زهرا (ص)غریب است مثال جدش حسین (ع)مظلوم ومثال عمویش ابوالفضل عباس(ع) دلیر ومثال عمه اش زینب بی یارو یاور نمیدانم چرا یارانش نمی ایند ؟نمیدانم چرا بااین همه مسلمان 313نفریارندارد اوغایب نیست وهمیشه اماده ظهوراست ولی 313نفریارش نمیایند نمیاایند تا دنیارا نورباران کنند نمیایند تا عدالت برجهان حاکم شود (جهان درانتظارعدالت است عدالت درانتظارمهدی ومهدی درانتظار یارانش)یاران با وفا کجایند؟یاران مخلص کجایند؟چرا باید اقا درانتظار بماند چندسال دیگر انتظار بکشد ایا وقت ظهوریاران فرانرسیده؟چند سال دیگرباید ظلم وستم راتحمل کنیم؟ ای یاران باایمان ایا این انصاف وبامسلمانی یکی است؟که همه ظلم ببینند وشما ظهورنکنید؟ مسلمانی کجاست؟ایمان کجاست؟چرا پیدانمیشوند تا بیاید ویاران را ازخواب بیدارکنند؟ نوشته شده توسط: مهدی محمدزاده
|